پرسشی که روزنامهجوان از عباس عبدی پرسید باید تحریمکنندگان انتخابات مثل حجاریان و تاجزاده از او میپرسیدند که آقای عبدی! تو را چه به انتخابات این نظام و حکمرانی که زمین مشاع جریانهای سیاسی و اقتصادی را به زمینی شور و سترون تبدیل کرده است؟!
آقای عباس عبدی در واکنش به نوشتهای در روزنامهجوان که او را متهم کرده بود به رئیسجمهور پیشنهاد کودتا کرده است، بدون اشاره به اینکه آیا پیشنهاد او به پزشکیان برای تحریم صداوسیما که مستلزم ممنوعیت ورود دوربین رسانهملی به تمامی مراسمات رئیسجمهور و هیئتدولت و احتمالاً قطع بودجه و اخراج رئیس رسانهملی از هیئتدولت و پارازیتهایی از این نوع است، و شدیدترین واکنش یک رئیسجمهور به نظام میتواند باشد، کودتا یا یک واکنش مخرب به حساب میآید یا نه، و بدون بحث درباره منطق آن یادداشت که چرا باید چنین پیشنهادی به رئیسجمهور بهخاطر خطای شرکتکنندهی یک برنامه تلویزیونی داد، با پیشکشیدن موضوعی دیگر از پاسخ به مطلب اصلی فرار کرده است.
آقای عبدی به نقلقولی که روزنامهجوان از او آورده است (جمهوری اسلامی شورهزاری بیحاصل است و هر رئیسجمهور فقط نهالی در همین شورهزار است)، اشاره کرده و نوشته است که در یادداشتهای خودش جستوجو کرده و کلمه «شورهزار» را فقط در دو موقعیت یکی پنجم اسفند ۹۴ و یکی هم چند روز بعد از آن به کار برده که مضمون آن با ادعای روزنامهجوان فرق دارد. هرچند یکی از آن نقلقولها نیز چندان بیربط با ادعای جوان نیست، ولی ظاهراً آقای عبدی از نوشتههای خود بیخبر است و این طبیعی است، زیرا در متناقضگویی و متفاوتخوانی سابقه دارد. ایشان در ۲۱ مهر ۱۳۹۹ نیز نظام و ساختار و حکمرانی فعلی را زمین شور و سترون نامیده بود. ظاهراً جستوجوی کلمه «شورهزار» نه «زمین شور و سترون» در نوشتهها موجب این غفلت شده است!
در یادداشت ۲۱ مهر ۹۹ در روزنامه اعتماد با عنوان «زمینهای برای توافق» ایشان که در آن زمان به روحانی مکرراً پیشنهاد استعفا میداد (کاری شبیه به همین پیشنهاد تحریم صداوسیما به پزشکیان) در تحلیل سخنان فرد دیگری در مقایسه چهار رئیسجمهور تا آن زمان آورده است: «اگر بخواهیم مثال بزنیم، گویی که رؤسای جمهور هر کدام خواستهاند درخت و گیاه متفاوتی را در زمین معینی بکارند. ولی مشکل این است که این زمین پاسخ مناسب را نمیدهد، و نباید بر سر این دعوا کنیم که چه بذری را در این زمین بکاریم. چه بذر رشد اقتصادی یا بذر دموکراسی یا بذر عدالت یا هر بذر دیگری باشد. چون مشکل از زمین شور و سترونی است که در برابر هر بذری به نسبت مقاوم است و اجازه رشد به هیچ گیاهی را نمیدهد.»
آقای عبدی در همان یادداشت در تحلیل سخنان همان فرد که گفته است: «با دستفرمان سیوچند ساله بعد از دفاعمقدس، دیگر نمیتوان کشور را اداره کرد» مینویسد: «اگر چه به لحاظ نتایج حکمرانی در این چند دهه، اظهار چنین گزارهای بدیهی و روشن است …» و بعد مینویسد «این زمین [همین حکمرانی و ساختار نظام]ملکمشاع همگان است و باید توان باروری داشته باشد» و بعد بر همان ایدهی اصلی خود که با تغییر رئیسجمهور در این نظام چیزی عوض نمیشود، تأکید میکند: «راهحلها باید ناظر به همان مسائلی باشد که فراتر از دولتهای گوناگون است».
این سخنان روشن است. آقای عبدی نیز برای اینکه بداند آیا نظرش درباره جمهوریاسلامی همین بوده یا نه، نیازی به جستوجوی واژه شورهزار در سخنان خود ندارد! که این کار را برای دیگران میکنند نه برای خود آدم! او فقط باید اندکی در خود فرو میرفت و میاندیشید که نزدیک بیستسال است که از نظام عبور کرده است. چنانکه انتخاباتهای نظام را هم یکی پس از دیگری تحریم میکرد، یعنی قطعاً شرکت در انتخابات را کاری عبث و بیحاصل میدانسته است. برای همین فعالشدن او در انتخابات اخیر موجب شگفتی دوستانش شد. پرسشی را که روزنامهجوان از او پرسید باید تحریمکنندگان انتخابات مثل حجاریان و تاجزاده از او میپرسیدند که آقای عبدی! تو را چه به انتخابات این نظام و حکمرانی که زمین مشاع جریانهای سیاسی و اقتصادی را به زمینی شور و سترون تبدیل کرده است؟